بوی پاییز

ساخت وبلاگ

بلند شو ببین پاییزو ببین مثل همیشه ی هو اومد.برگ درخت زردآلو ی شبه زرد شد برگاش داره می ریزه.یادم باشه عصر که برمی گردم نارنگی بخرم همیشه عاشق بوی نارنگی پاییز بودی.اما نارگیای حالا بوی قدیمیارو نمی ده.بلند شو دیگه تنبل ببین چه هوای ملسیه.یادته می گفتی کی می شه تابستون لعنتی تموم شه..می گفتی اصلا طاقت گرماشو ندارم.منتظر پاییز بودی که شالتو بندازی روی شونه بری پشت پنجره لیوان چای داغو دستت بگیری بلرزی و چای بخوری.می گفتی دلت برای بوی بارون پاییزی تنگ شده،بارونی که ی هو با رعد و برق فراوون سر می رسه انگار شلنگ آب موقع شستن قالی از دست خدا در رفته داره این ور اونور می پاشه.می گفتی عاشق بارون پاییزی ولی بدون رعد و برق.ار بچگی از صدای رعد و برق وحشت داشتی و به محض روشن شدن آسمون بدو می رفتی توی کمد قایم می شدی چشاتو می بستی و گوشاتم می گرفتی.می گفتی چی میشد بارون پاییزی بدون رعد و برق بود؟واقعا چی می شد!!!خودت می گفتی اول مهرو دوست داری چون در کیفتو که باز می کنی بوی نارنگی و مداد میاد.واای بلند شو دیگه...خسته شدم از بس هر سال خاطرات این فصلو برات دوره کردم شاید ی بار از ذوق رسیدن پاییز جوابمو بدی

مناجات...
ما را در سایت مناجات دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maneli430 بازدید : 118 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 17:24