گردنبند بزرگ آقا غوله

ساخت وبلاگ

هرسال فصل تابستون که می شد سبدای چوبی بزرگ رو ردیف به ردیف توی ایوون می چید و ما هم که می فهمیدیم وقتشه برای آقا غوله گردنبند درست کنیم کنارش می نشستیم و اونم با صبرو حوصله بهمون یاد می داد چطو میوه هلگ رو پوست بکنیم و چطور بعد نیمه خشک شدن به جای هسته، داخلش گردو قرار بدیم و مرتب کنار هم داخل سبد بچینیم.کار ما بعد از اون شده بود سرکشی مدام به سبدها.گاهی دور از چشم بزرگترها دونه ای گوشه لپمون قایم می کردیم.میوه ها رو با سوزن به نخ های کلفت و بلند بند می کردیم و تبدیل می شد به گردنبند بزرگ آقا غوله تا به میخ روی دیوار حیاط برای خشک شدن آویزون بشه.مادربزرگم سالهاست که تو آغوش خداست اما مامان هرسال به یاد مادربزرگ بساط ساخت جوزغند رو گوشه حیاط برپا می کنه و منم هربار که ی دونه از مهرهای گردنبند آقا غوله رو گوشه لپم جای می دم و شیرینی اونو توی دهنم حس می کنم توخیالم به دستای گرم و مهروبون مادربزرگ بوسه می زنم و تمام وجودش پر می شه از عطر کسی که سالهاست ندارمش

نوشته شده در یکشنبه بیست و هفتم تیر ۱۴۰۰ساعت 8:46 توسط مانلی|

مناجات...
ما را در سایت مناجات دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maneli430 بازدید : 71 تاريخ : سه شنبه 14 تير 1401 ساعت: 18:19